علم لا یتناهی

دانستنی های علمی,شخصیت های برجسته ی علمی,مقالات علمی...

علم لا یتناهی

دانستنی های علمی,شخصیت های برجسته ی علمی,مقالات علمی...

آراستگی و عفاف

آراستگی درآینه اسلام

 

 

مقدمه:

میل به زیبایی و جمال امری فطری است و دین اسلام برای آن ارزش بسیار قائل می باشد. در عصر ما با وجود پیشرفت بسیار علم و تمدن هنوز برخی از زوایای دینمان برای پیروانش ناشناخته مانده و افرادی از روی ناآگاهی و به گمان فقدتن دستورات در خصوص آراستگی ظاهر به دنبال الگوهای فاسد و مدهای عجیب غربی می روند. پژوهش حاضر این رسالت را به عهده گرفت تا جوانان را با دیدگاه اسلام در این خصوص آشنا سازد.

 

این مجموعه دارای سه بخش ا ست، که شرح مطالب هر کدام در عناوین فرعی بیان شده است.

 

امید است با الگو قرار دادن دستورات دینی و فرهنگ اسلامی جامعه ای به دور از تهاجمات فرهنگی و بی بند و باری های اجتماعی داشته باشیم.

 

 

آراستگی و ویژگی های آن:

1- مفهوم آراستگی

آراستگی از نظر لغوی مصدری به معنای زینت دادن و تزیین کردن است . اما معانی دیگر مانند نظم و مرتب بودن ، هماهنگ بودن و آماده و مهیا بودن نیز برای آن گفته شده1، که کاملاً مرتبط با معنای اول است ، زیرا تزیین کردن به نوعی با نظم و تقارن همراه است و در واقع شخصی که در ارتباط با عمل تزیین و آراستن می باشداز طریق مجموعه آراسته شده با بیننده ارتباط برقرار می نماید وهر چه از اصول و قواعد فطرت زیبا پسند بهتر آگاه باشد، این ارتباط قویتر و عمیق تر خواهد بود.

 

2- جایگاه آراستگی

در آغاز مهمترین مسئله مورد بحث ، در خصوص دیدگاه اسلام ، در مورد آراستگی و زینت است و باید روشن شود که اسلام در مورد آرایش وزینت چه موضعی را اتخاذ نموده و رهروانش را به چه سویی راهنمایی نموده است .

 

از آنجا که اسلام دین کامل و جامع است به تفضیل به این موضوع پرداخته و راه را برای پیروانش روشن نموده است و ما در اینجا به کتاب حق رجوع می نمائیم تا با استناد ازآن شرح مطلب نمائیم . در قرآن کریم آمده است :

إنّّّّا زَینا السماء الدنیا بزینه الکوکب ...2

ما نزدیک ترین آسمان را با ستارگان بیاراستیم ...

 

در این آیه خداوند بیان داشته که ستارگان زینتهای آسمان هستند .بنابراین زینت فی نفسه امری مذموم و ناپسند نیست . لذا خداوند در خلقت آسمانها و زمین از زینت استفاده نموده است .

 

خداوند بهره گیری از زینت را برای مسلمانان مجاز دانسته 3 و از آن با عنوان نعمت یاد می کند. اما میزان و حد بکار گیری زینت نیز حائز اهمیت است چرا که اسلام جائز نمی داند که مسلمانان در هیچ زمینه دچار افراط و تفریط شوند . لذا در خصوص این امر نیز حد اعتدال را انتخاب نموده و آن را جزو لاینفکی برای رشد و تعالی انسان می داند. استفاده از زیباییهای طبیعت ،پوشیدن لباسهای متناسب ، به کار بردن انواع عطرها نه تنها مجاز است بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است و در این خصوص روایاتی از ائمه اطهار و اهل بیت نقل شده است.

 

 

3- اهمیت آراستگی ظاهری

آراستگی ظاهر طریقی برای احترام به خویشتن و دیگران است و بر همگان واجب است در هر شرایطی حداکثر دقت وتوجه را به این مهم مبذول دارند، چرا که در نظر اول ظاهر انسان نمایانده  می شود و پیغامها درونی و افکار هر شخص را انتقال می دهد . امام صادق (علیه السلام) به یکی از یارانش می گوید :

اظهار النعمه احب إلی الله من صیانتها ، فایاک أن تتزین الا فی أحسن زین قومک

نمایان کردن نعمت ،نزد خدا از نگه داشتن آن محبوب تر است پس مبادا که جز به بهترین شکل مورد پسند به سوی  قومت بیرون آیی.

 

از مفهوم حدیث مذکور چنین بر می آید که آراستگی در فرهنگ دین مبین اسلام از جایگاهی رفیع برخوردار است .انسان به مقتضای فطرت،جویای پاکیزگی ،زیبایی و آراستگی است و از ژولیدگی و پلیدی نفرت دارد و اسلام چون دین فطرت است به پیروانش دستور می دهد ، تا همواره مظاهر زشتی را از خود ومحیط زندگی خویش دور سازند و با ظاهری آراسته و زیبا در معرض دید همنوعان خود ظاهر شوند.5

 

 

4- تفاوت آراستگی زن و مرد

پس از بیان مطالب کلی در مورد آراستگی و قبول اینکه آراستن ظاهر از دیدگاه اسلام مورد تأیید و تأکیداست . به جاست در خصوص تفاوت آرایش زن و مرد بحث شود .

 

از آنجا که حفظ حجاب برای زنان در چندین آیه قرآن بیان شده و یکی از دستورات مهم اسلام است.  بهره گیری از زینتها و آرایش باید در راستا و حدود آن صورت پذیرد . البته تفاوت آراستگی زن و مرد در امر حفظ حجاب خلاصه نمی شود ، اسلام با کمک روحیات و تفاوت های احساسات در زن و مرد به نکات ظریفی اشاره  دارد. برای نمونه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) می فرمایند :

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) للرجال قصوا أظافیرکم و للنساء اترکن من أظفا رکن فانه لکن6

ایشان پیرامون کوتاه نمودن ناخن به مردان فرموده اند : ناخنها را کوتاه کنید

 

ولی به زنان فرموده اند : «ناخنها را کوتاه نکنید و مقداری را بلند نگاه دارید زیرا برای شما زیباتر است.»

 

در مورد سایر لوازم آرایش نیز تفاوتهایی در دستورات به زنان و مردان مشاهده می شود مانند نحوه به کارگیری روغن ، میزان کوتاه نمودن موی سر و ... ، اما تفاوت در آراستگی زن و مرد در مستحبات خلاصه نمی شود ، بلکه در پاره ای موارد حکم حرمت بیان شده است ، مثل استفاده از زیور آلات ، طلا توسط مردان که حرام است ، اما همین عمل برای بانوان عملی جائز است .

 

یک حکم کلی در این مورد ضروری به نظر می رسد و آن حرمت شبیه نمودن هر یک از دو جنس مانند جنس مخالفشان است که در رساله های عملیه به طور کامل و واضح بیان شده است .

 

 

5-   انواع آراستگی :

با یک نگاه کلی آراستگی را می توان در دو حوزه آراستگی ظاهری و باطنی مورد بحث قرار داد. اسلام به هر دو نوع آن توصیه می کند ، کمال و رشد شخصیت و روان انسانی در کنار آراستگی ظاهری سفارش شده است . کتاب الهی مسلمانان می فرماید :

یا بنی آدم ، خذوا زینتکم عند کل مسجد7

ای فرزند آدم ! زینت و آراستگی خود را در هر مسجدی با خود بردارید

 

در این آیه نیز هر دو بعد زینت مورد اشاره است و بیانی از گره خوردن زینت ظاهری و آراستگی باطنی است .

 

1-5  ابعاد آراستگی باطن :

آراستگی باطنی جنبه ای است که ادیان الهی به آن توجه داشته و رهروان خود را به آن امر می نمایند . می توان زینتهای باطنی را در سه دسته کلی فکری ، گفتاری و رفتاری مورد بررسی قرار داد .

 

1-1-5 آراستگی افکار :

انسان می تواند اندیشه های خود را عقلانی و نورانی کند و بدین گونه روح خود را بیاراید زیرا «العقل زین»8 ،«عقل زینت است» البته این زینت شامل جنبه های مختلفی است اعم از : علم و حکمت و ادب ، ایثار و دوستی مسکینان ، بردباری و سخاوت و دیگر حسنات است . بر هر مسلمان واجب است تا رفتار خود را بر اساس موازین دین اصلاح کند و در تربیت این بعد روحی هر چه بیشتر کوشا باشد .

 

2-1-5 آراستگی گفتار :

آراستگی گفتار شامل جنبه های گسترده و مختلفی است . در متون دینی و احادیث در مواردی از قبیل دروغ نگفتن ، ناسزا نگفتن ، دشنام ندادن ، غیبت نکردن ، تهمت نزدن ، افشا نکردن راز ، حفظ آبروی مؤمن تذکر داده شده است . اما چاره همه اینها سکوت است که امام حسین (علیه السلام) نیز آن را زینت می نامند و این از آراستگی گفتار است چرا که سکوت ،روشی برای مقابله با بسیاری از گفتار های ناپسند است .

 

3-1-5  آراستگی رفتار :

احادیث زیبا در این باره بسیار است اما در این گزارش اجمالی نمونه های برجسته که در کلام معصومین جلوه گر می باشد ذکر می شود که شامل انصاف و تحمل، وفا، مدارا با خلق ، حیا و عفت ، قناعت و شجاعت و ایثار و دوستی مسکینان و بردباری و سخاوت و دیگر صفات می باشد .

 

حضرت علی (علیه السلام) در حدیث جامعی پیرامون زیر آراستگی رفتار می فرمایند : « خویشتنداری زیور فقر ، شکر زیور توانگری ، شکیبایی زیور بلا ، فصاحت زیور سخن ، دادگری زیور ایمان ، آرامش زیور عبادت ، حفظ کردن زیور روایت ، فروتنی زیور دانش و ادب ، تربیت نیکو زیور خرد ، گشاده رویی زیور بردباری ، ایثار زیور زهد ، بسیار گریستن زیور خدا ترسی و رها کردن بیهوده ها زیور پارسایی است.»10

 

 

2-5 ابعاد آراستگی ظاهر :

آراستگی ظاهری که بحث اصلی این تحقیق است شامل جنبه های گوناگونی است . امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرمایند :

ان الله یحب الجمال و التجمل و یبغض البوس و التباؤس 11

خداوند زیبایی و آرایش را دوست دارد و از زشتی و زشت نمایی بیزار است.

 

پس انسان مومن به ظاهر و جسم خود رسیدگی می نماید وهمچنین توجه لازم به محیط زندگی و آراستگی آن دارد و آن را با رعایت پاکیزگی، دلنشین و زیبا می سازد، اما مطلب پیرامون آراستگی ظاهر و ابعاد آن بسیار است که در بخش دوم به تفضیل به آن می پردازیم .

 

 

6- تهاجم فرهنگی در لوای آرایش :

در عصر حاضر که پیشرفتها علمی بشر بسیار چشمگیر است و بشر امکانات بیشماری را به خدمت گرفته است ، بی توجهی و ناسپاسی او نسبت به ولی نعمت کمرنگ شده و از آخربینی غافل گردیده است . بشر امروزی دست به کارهای عجیب و غریبی می زند که هر انسان حقیقت بینی را به گیجی و سردرگمی وا می دارد.12

 

یکی از معضلات جامعه امروزی رواج الگوهای خاص غربی در پوشش و آرایش ظاهر است که در میان جوانان دیده می شود . پوشیدن لباسهای چسب و صورتهای آرایش شده و آراستن موها به شکلهای خاص از ظواهر این امر است . تهاجمات و توطئه های فرهنگی از سوی دشمنان اسلام طرح می شود و هدف از انجام این امور تضعیف و به زانو در آوردن جوامع مسلمین است. لذا جهت مقابله با این توطئه ها باید نسبت به افزایش آگاهی و اطلاعات جوانان تلاش نموده تا با آگاهی و هوشیاری این قشر از به هدر رفتن توانایی و استعدادهای بالقوه آنها جلوگیری نمائیم.

 

 محقق: پری اسماعیلی

معرفی ادیان و آیین ها

آئین سیک

نماد آئین سیک

 

نماد آئین سیک

آئین سیک (Sikh) به معنی شاگرد، از آیین‌های برخاسته از شبه‌قاره هند است.

تاریخچه

مذهب سیک، محصول اختلافات مذهبی سده ۱۵ میلادی است و مدعی است که چکیده نخستین آموزه‌های گورو نانک (پیامبر سیک‌ها زاده ۱۴۶۹م.) است. او کوشید یک دین التقاطی از اسلام و هندوگرایی به وجود آورد. بر اصول مشترک این دو مذهب تأکید کرد و از موارد جدایی و اختلاف بویژه در آیینها و نیایشها دوری نمود.

تعالیم

او به بت و بتخانه باوری نداشت و منکر «حلول و اتحاد» بود. وسیله نزدیکی به حق را کمک به جانداران و آزار نرساندن به آنها می‌دانست و باور به سیر و سلوک داشت. سیک‌ها معتقدند در حال سلوک باید از مشروبات و دخانیات دوری کنند، از روشنایی و صداها و خواب پرهیز کنند، دروغ نگویند، اندیشه بد نکنند و هر بامداد آب تنی کنند.

مرکز سیک ایالت پنجاب است، پرستشگاه‌های سیک‌ها از دیدگاه معماری به سبک معماری اسلامی ساخته شده‌است. نیایشگاه زرین مقدس‌ترین پرستشگاه سیکهاست که در «آمریتسار» واقع است.

کتاب مقدس

پنجمین رهبر سیک‌ها که گورو ارجن خوانده می‌شود، معبدی از طلا در شهر امریتسار هندوستان بنا کرد و کتابی به نام گرانت صاحب (GranthSahib) را جمع‌آوری کرد که مهم‌ترین کتاب مقدس آئین سیک است.

منبع

·                   حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت، شابک ۹۶۴۴۵۹۴۱۰x

·                     ویکی پدیای انگلیسی

·                     روزنامه کیهان، ۲۷ مرداد ۱۳۸۳ سال شصت و دوم، شماره ۱۸۰۲۲

توکل

توکل به معنای تکیه کردن به خداست خدایی که بهترین تکیه‌گاه است و باید دانست که با توکل به خدا انسان پشتوانه‌ی محکمی دارد و در تمام مراحل زندگانی موفق می‌شود.
توکل به این معنا نیست که دست از همه‌ی تلاشها بکشیم و بگوییم ما که توکل به خدا داریم پس موفق می‌شویم بلکه باید از هیچ تلاشی دریغ نکنیم.

توکل باعث بروز آثاری در فرد می‌شود مانند:
وقتی انسان بداند به خدایی توکل کرده که قادر و تواناست و از همه چیز آگاهی دارد اوّلین اثر مثبتی که بر رویش می‌گذارد مسئله‌ی اعتماد به نفس و مقاومت در برابر مشکلات است.

توکل بسیاری از صفات زشت مانند حرص، حسد، دنیا‌پرستی، بخل و تنگ‌نظری را از انسان دور می‌سازد چرا که وقتی تکیه‌گاه انسان خداوند قادر باشد. دیگر جایی برای او صاف رذیله وجود ندارد.

هنگامی که انسان آیه شریفه و من یتو کل علی‌الله فهو حسبه را زمزمه می‌کند خود را سر‌شار از موفقیت و بی‌نیازی می‌بیند.

از سویی دیگر توکل بر خدا نور امید بر دل می‌پاشد و به خاطر آن توان و استعداد انسان شکوفا می‌گردد و خستگی راه بر او چیره نمی‌شود و در همه حال احساس آرامش می‌کند. 

 امام علی  علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند:
کسی که بر خدا توکل دارد رنج و خستگی ندارد.

توکل بر خدا هوش و قدرت تفکر را می‌افزاید و روشن بینی‌ خاصی به انسان می‌دهد زیرا قطع نظر از برکات معنوی این فضیلت، سبب می‌شود انسان در مشکلات دستپاچه و وحشت زده نشود و قدرت بر تصمیم‌گیری را حفظ کند و نزدیک‌ترین راه درمان و حل مشکل را بیابد.

علی علیه‌السلام چنین می‌فرمایند:
کسی که به خدا توکل کند تاریکی شبهات برای او روشن می‌شود و اسباب پیروزی او فراهم می‌گردد و از مشکلات رهایی می‌یابد.یکی از راههای مؤثری که به توکل می‌رسیم اعتقاد و ایمان به خداوند است که ما بدانیم همه چیز در این عالم مستند به ذات پاک خداست، سر‌چشمه‌ی اصلی اوست، تأثیر هر عاملی به فرمان او می‌باشد و هم از فضل و کرم او بهره می‌گیرند.

با نگاهی به خودمان از این بابت که ابتدا ما نطفه‌‌ای در رحم مادر بودیم و دستمان از همه جا کوتاه بود از لطف خداوند بهره‌مند بودیم.

پس از بدنیا آمدن شیر را از وجود مادر و همچنین محبتهای بیکران مادر را برای رشد و نمو ما قرار داد. پس از آن به ما مکیدن پستان مادر را آموزش داد و مادر را وادار کرد شبانه‌روز تحت اختیار ما باشد و از این خدمت خسته‌کننده احساس رضایت کند و لذّت ببرد.

هنگامی که بزرگ شد نعمتهای گوناگون الهی را در اختیارش قرار می‌دهد و او را غرق الطاف و عنایات می‌سازد.

آری، هر‌گاه در این امور بیندیشد، در می‌یابد که همه چیز از ناحیه خداست و تنها باید بر او توکل کرد و مضمون آیه شریفه قرآن که خداوند می‌فرماید:
هر‌گاه خداوند (برای آزمایش یا کیفر کناه) زیانی به تو رساند هیچ‌کس جز او آن را بر طرف نمی‌سازد و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ‌کس نمی‌تواند مانع فضل او شود، به هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند، هر چیزی را) می‌رساند و او آمرزنده مهربان است.

ایمان به این واقعیتها انسان را به حقیقت توکل نزدیک می‌سازد و او را در زمره متو‌کلان حقیقی قرار می‌دهدیکی از عمده‌ترین اسباب توکل ایمان و یقین به ذات پروردگار یکتاست هر اندازه ایمان خداوند بیشتر باشد فرد توکل بیشتری دارد مانند زمانی که حضرت ابراهیم بر فراز منجنیق آماده برای پرتاب در آتش می‌شد از فرشتگان چیزی نخواست و هنگامی که از او پرسیدند آیا حاجتی داری؟ گفت: دارم نه به شما و هنگامی که به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وی طلب کن گفت:
«علم خداوند به حال فی، مرا از سؤال کردن بی نیاز می‌کند...

و این درجه از توکل در میان مردم بسیار کم است و از مقام صدیقین می‌باشد و این مخصوص کسانی است که در برابر ذات پاک خدا مبهوتند و غرق صفات جمال و حلال او هستند. »

و مانند شبی که امام علی  علیه‌السلام در بستر پیغمبر خوابید و پیامبر به طور مخفیانه از مکه به مدینه رفتند. این توکل، بالا‌ترین نوع توکل است.

کسانی که بر روی علم، اخلاق کار می‌کنند توکل را به سه درجه تقسیم می‌کنند:

نخست اینکه اعتماد و اطمینان انسان نسبت به خداوند مانند کسی است که وکیل لایق و دلسوزی دارد که خود را به او وا می‌گذارد این ضعیف‌ترین نوع توکل است.

دوم اینکه حال او در وابستگی به پروردگار مانند کودکی است که احتیاج به مادر دارد و تمام نیاز‌های خود را از مادر می‌خواهد و فوراً با گریه مادر را صدا می‌زند این درجه‌ی متوسط است که غرق عنایات حق است و جز او را نمی‌بیند و مشکلات را به غیر او نمی‌گوید.

مرحله سوم که بالاترین درجه را داراست این است که در برابر خدا هیچ‌گونه اراده‌ای از خود نداشته باشد هر‌چه خدا بخواهد همان مطلوب اوست و هر‌چه پروردگار نخواهد مورد بی‌اعتنایی اوست.

قرآن، اسرار خلقت

تا کنون بسیار شنیده اید که قرآن را معجزه پیامبر میدانند، اما چرا معجزه؟

این کتاب هم مانند سایر کتب آسمانی! پس چه تفاوتی آن را از سایر کتب آسمانی متمایز ساخته است؟

یکی از دلایلی که باعث شد عده ای زیادی از مردمان بر پیامبر ایمان بیاورند، این بود که پیامبر ما با اینکه بیسواد بودند چطور میتوانستند چنان حرفهای عجیبی بزنند؟چطور یک مرد چوپان، میتواند مردم را از گذشته و آینده و حال آگاه سازد، حال آنکه تا کنون دارای هیچ گونه سوادی و علمی نبوده است؟ چطور این چنین شخصی میتواند این گونه سخنانی بر زبان جاری سازد، مردم را پند و اندرز دهد، از سایر پیامبران بگوید، شرح اقوامی که در گذشته دچار عذاب و یا نعمت الهی گشته اند را بدهد، از روز رستاخیز سخن بگوید و .....؟ همان شخصی که تا همین دیروز حتّی سواد خواندن و نوشتن را هم نداشت. این خود یک معجزه بود، معجزه ای بس بزرگ و جاوید به طوریکه تمام پیامبران تا مدتی زیستند و برای اثبات حرفهای خود معجزه ای آوردند و پس از درگذشت آنان معجزاتشان نیز به همراه آنان میرفت ولی پیامبر گرامی اسلام معجزه ای جاوید برای ما و جهانیان به ارمغان آورد که تا قیامت و بعد ازآن نیز جاوید خواهد ماند.

از دیگر معجزات قرآن میتوان به عاجز ماندن اقوام و گروههای یهود و دشمنان اسلام و سایر گروهها به تحریف و تغییر در آیه های قرآن اشاره کرد و باید دید که تا کنون هیچ بشری نتوانسته است، ذره ای از آیات قرآن را تحریف نمایند، آنان که خود متخصص در تحریف و انحراف کتب سایر ادیان الهی بودند. برای مثال در انجیل حضرت عیسی (ع) را پسر خدا خطاب کرده اند و یا عده ای وی را خدای خود میدانند، و یا میتوان به عده ای از نابخردان و جاهلان کافر اشاره کرد که در تورات، خدا را به گونه ای وصف کرده اند که گویی مقام انسان را دارد برای مثال در جایی نوشته اند:

روزی خداوند در خانه اش خواب بود که ناگهان زنبوری آمد و او را نیش زد و.......

نظم و ترتیب آیات، سوره ها و جزوات نیز از سایر شگفتی های قرآن میباشد. من میتوانم به یکی از آنان اشاره کنم و آن اینکه: در ابتدا و سوره های آغازین قرآن در مورد آفرینش انسان و در سورهای پایانی قرآن بیشتر، در مورد قیامت به صحبت پرداخته است. یعنی اینکه در اوئل شروع سورها، از آفرینش آدم نوشته و در سوره های اواخر قرآن بیشتر در مورد پایان حیات آدم در روی زمین و آغاز قیامت صحبت به میان آورده است چنان که پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صل الله علیه و آله و صلم) فرمود: سوره های پایانی قرآن مرا پیر کرد. و همچنین اگر به آیات 30 تا 37 سوره ی بقره مراجعه نمایید در مورد آفرینش انسان و اگر به سوره ای مانند سوره نبأ که یکی از سوره های پایانی میباشد مراجعه فرمایید در مورد قیامت توضیح داده است. (شرح بعضی دیگر از نظوم قرآن و رمز 19 در پایان آمده است.)

از دیگر معجزات قرآن میتوان به قدرت نفوذ آن بر هر شئی در این عالم اشاره کرد.

چنانکه از حضرت صادق (ع) روایت شده است که: هرکس صد آیه از قرآن از هر جا که خواهد تلاوت نماید، بعد از آن هفت مرتبه یا الله بگوید اگر بر سنگ سخت دعا کند هر آینه شکافته گردد. و همچنین میشود به گفتگوی حضرت علی (علیه السلام) با پیامبر اشاره کرد که پیامبر هفت آیه ی پر فضیلت را بدو بیاموخت و فرمود: یا علی خواهی تو را چیزی بیاموزم که اگر تمام موجودات هفت آسمان و زمین گرد هم آیند نتوانند بر تو آسیبی رسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد. که این فضیلت و قدرت کلام خدا را که منظور همان قرآن است را ثابت مینماید. آیات قرآن چنان قدرتی دارند که حتی میتوانند بر اعضاء داخلی بدن نیز نفوذ پیدا کنند، در قرآن آیه ای وجود دارد که شخص پس از خواندن آن، اگر برای مثال شئی در بدن او فرو رود، بر او اثری ندارد و هیچ گونه خونی از او خارج نمی شود. چنانکه از پدرم شنیدم که برادرش میتواند سوزنی را در هر جایی از بدنش فرو ببرد و به قول امروزیها بدون درد و خونریزی. من به این حرف اعتنا نکرده، از عموی خود خواستم تا در مقابل چشمان خودم این کار را انجام دهد ولی او رد کرد. اما من به همراه عده ای دیگر پس از گفتگوهای بسیار، وی را راضی نمودیم و او این کار برای ما انجام داد و تأکید کرد: برای انجام چنین کاری شخص باید یقین و عقیده ای مستحکم به قدرت خدای متعال داشته باشد و تنها خواندن آیه ای از قرآن کافی نیست، پس اگر در حین انجام این کار حتی برای یک لحظه  هم، بر قدرت خدا شک کردم ممکن است خسارت جدی بر من حاصل آید. البته من بعد ها آن آیۀ شریفه را فرا گرفته ولی هیچ گاه جرأت آنکه این کار را - برای استحکام عقیده ی خویش به کار گیرم - پیدا نکردم.

از جمله معجزهای بسیار عجیب قرآن که خود نیز در آیه 31 سورۀ مدثّر برآن اشاره میکند، عدد 19 میباشد که یکی از نشانه ها و آیات الهی است. اگر در آیات قرآن دقت کرده باشید، حتمآ متوجه این موارد خواهید شد:

-         اگر کلمه یکتا که در عربی واحد میشود را در ابجد حساب نماییم، عدد نوزده به دست خواهد آمد.

-         جمع حروف بسم الله الرحمن الرحیم نوزده میشود.

-         اولین سوره ای که نازل شد سورۀ مبارکۀ علق بود که از آخر قرآن نوزدهمین سوره از قرآن میباشد.

-         سوره علق نوزده آیه دارد.

-         در قرآن همه ی سوره ها دارای بسم الله الرحمن الرحیم میباشند به جز سوره ی توبه. اگر ما 114 سوره داشته باشیم 113 سوره از آن دارای بسم الله الرحمن الرحیم میباشد که این عدد بر 19 تقسیم پذیر نیست، ولی اگر شما نوزده سوره بعد از سوره ی توبه به پیش روید، به سوره ای میرسیم که یک (بسم الله الرحمن الرحیم) اضافه دارد (سوره ی نمل) و در نتیجه ما 114 بسم الله الرحمن الرحیم خواهیم داشت .

-         و بسیار بسیار نشانه ها ی دیگر.

در قرآن بعضی از کلمات با کلمه های دیگر که از نظر معنی با همدیگر تناسب دارند یکسان به کار رفته شده اند. مثلاً :

-         کلمه ی حیات 145 بار با مشتقات آن و کلمه موت یا مرگ نیز 145 بار با مشتقاتش به کار رفته است.

-         کلمه “دنیا “ 115 بار و کلمه “آخرت“ هم 115 بار بکار رفته است.

-         کلمه “ملائکه“ 88 بار در قرآن آمده است و کلمه “شیاطین“ نیز به همان تعداد 88 بار بکار برده شده اند.

-         -“حر“ یعنی گرما 40 بار و کلمه “ برد“ یعنی سرما نیز 40 بار بکار برده شده اند.

-         کلمه “مصائب“ 75 بار و کلمه “شکر“ نیز 75 بار.

-         کلمه زکات 32 بار و کلمه “برکات“ نیز 32 بار .

-         کلمه “عقل“ ومشتقات آن 49 بار و کلمه “نور“ نیز با مشتقاتش 49 بار .

-         کلمه “یوم “ به معنی روز و “شهر“ به معنی ماه در قرآن به ترتیب 365 بار و 12 بار بکار رفته اند.

-         کلمه “رجل“ به معنی مرد 24 بار و کلمه “امرأه “ به معنی زن نیز 24 بار در قرآن بکار رفته اند.

-         کلمه “امام“ بصورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن آمده است.

جایی در اینترنت دیدم که مطلب جالب توجهی را نوشته بود، بد نیست با هم بخوانیم:

در یازدهم سپتامبر 2001 میلادی چند هواپیما با برجهای دوقلوی نیویورک در خیابان جرف هار با طبقه 109 آن اصابت می کند که این امر موجب بوجود آمدن تشنج های سیاسی واقتصادی و اجتماعی شد و نشان داد بنیانهای چپاول و غارتگری سست و بی پایه می باشد ؛ که خداوند سبحان 1400 سال پیش توسط پیامبر خود در قرآن کریم به این موضوع اشاره می کند.

- سوره توبه ؛ جزء 11 و سوره 9 قرآن کریم می باشد. روز حادثه : 11/9/2001

- کلمه 2001 آن جرف هار می باشد. محل برج : خیابان جرف هار

- خداوند در آیه 109 سوره به خرابی بنا اشاره می فرماید. طبقه اصابت : 109

در پایان فقط باید متذکر گردم که قرآن این کتاب ارزشمند الهی دارای عجایب و اسرار بسیار زیادی میباشد که هیچ کس جز پروردگار یکتا و هر آنکس که او بخوهد (قائم آل محمد) از اسرار و رموز آن آگاه نیست. پس بیایید برای ظهور آن منجی بشریت و آن رمز شکن قرآن و آن قائم آل محمد (ص) از صمیم دل تقاضای فرج ایشان را از پروردگار هستی بنماییم باشد که هر چه زودتر فرج بنمایند انشأ الله.... پایدار باشید.

منابع و مئواخذ:

القرآن الکریم

شبکه جهانی وب (World Wide Web)

گنجهای معنوی

 

 

امور خود را با نام خداوند آغاز کنیم

                                                                                                                                                                                             بسم الله الرحمن الرحیم

همواره توصیه شده است که امور خود را با نام خداوند آغاز کنیم. چنان‌که ما اکنون این متن را با نام خدا آغاز کرده‏ایم. شاید بر حسب

 

عادت برخی از کارهایمان را به این نحو آغاز کنیم. اما از آنجا که قصد نداریم در سطح پوسته امور متوقف شویم و وسعت آگاهی‌مان به دامنه

 

عادات و شرطی‏شدگی‌هایمان محدود باقی بماند، سعی می‌کنیم با جستجوی در ورای قالب‌های شرطی‌شدگی‌های افکارمان به سمت درک

 

بیشتری برویم.

‌‌این نگاه از روی تردید در قبول این حکمت نیست چون آن‌را بالاتر از تأیید خود می‌دانیم, بلکه از این دیدگاه است که معتقدیم

 

چیزی بیشتر از آنکه می‏دانیم، در عمق این حکمت به ظاهر ساده و عادت شده وجود دارد. پس سعی می‏کنیم، قدمی هر قدر کوچک به

 

سمت کشف این معنا برداریم.

‌‌آغاز چه معنایی دارد؟ آغازها چه اهمیتی دارند؟ چرا قرین کردن آغازها با نام خدا بایسته است؟

‌‌آغاز هر چیزی مانند لحظه انعقاد نطفه آن است. آیا این‌طور نیست که در نطفه هر چیزی تمامی آن چیز نهفته است؟ همان‌طور که درختی

 

کامل در یک بذر وجود دارد و انسانی کامل در یک سلول نطفه؟ پس آیا نمی‌توان گفت لحظه شکل‏گیری نطفه هر کار، لحظه رقم خوردن

 

تمامیت آن است؟ و اگر این‌طور است، آیا آغازها اهمیت بسیار ندارند؟ اگر این اهمیت را بپذیریم، آیا نبایستی از لحظه آغاز

 

هرکاری، جهت رقم زدن بهترین سرنوشت برای آن استفاده کنیم؟ و حال اگر بخواهیم از این بهترین پیروی کنیم، آن‌را کجا

 

بیابیم و چگونه در مسیر دست‏یابی به آن قرار گیریم؟

‌‌در جستجوی این بهترین، بزودی متوجه می‌شویم که این پرسش از قبل پاسخ داده شده است. هستی، بهترین الگو برای هر چیز و از

 

جمله آغازها است. پس بهتر است برای یافتن کامل‏ترین الگوی آغاز کردن امور، از «آغاز هستی» تعلیم بگیریم.

‌‌تمام ادیان الهی و بسیاری از دیدگاه‏های باطن‏گرا بیان می‌کنند که در آغاز هستی تنها آفرینش‌گر بود، و او با نام بزرگ خود هستی را آغاز کرد

 

که در دیدگاه‌های متعدد به نام‌هایی مانند اسم اعظم, صوت الهی, سرّ بزرگ و... خوانده می‌شود.

‌‌اگر از این دیدگاه به موضوع نگاه کنیم به نظر می‏رسد بیان نام خداوند در آغاز کارها، تکرار نمادین همان واقعه نخست ابتدای هستی باشد و

 

تعلیم آغاز کردن کارها با نام خدا، شبیه‏سازی کوچکی از «لحظه آغازین خلقت» در ابتدای تمامی امورمان است. ‌‌گویی با این آغاز

 

نمادین سعی می‏کنیم خود را با روند هستی پیوند دهیم، و در جریانی همسو با روند آفرینش قرار بگیریم. عمل ما بیانگر چنین پیامی است:«من

 

با هستی هماهنگم، من هم اعمالم را با الگو گرفتن از تولد هستی شروع می‏کنم، با همان کلامی که خلقت را به وجود آورده امور را آغاز می‌کنم و

 

با تکیه به همان نامی که همه چیز را متحقق کرده قصد خود را به سوی تحقق می‌برم.» و انعکاس این عمل همسو با هستی، چیزی جز همراهی و

 

حمایت از جانب جریان هستی نیست.

‌‌آیا آغاز امور با نام آفریننده هستی، و توجه ما به آن آغاز نخستین که تنها آغاز حقیقی است، قصد ما را بیشتر در تماس و هماهنگی با روند هستی

 

قرار می‌‏دهد و یا آغاز کردن با نام خودمان و یا نام دیگری؟ حتی اگر خود و دیگر اجزا هستی را انعکاسی از وجود خداوند بدانیم، آغاز با نام

 

غیرخدا مانند سعی در روشن کردن اتاقی تاریک با تصویر آتش است.

‌داستان تولد هستی به ما می‏گوید که تنها آغاز حقیقی، آغازی است که با نام آفرینش‌گر باشد. هر شروع دیگری با جریان آفرینش و

 

حیات در ناهماهنگی است، از حمایت هستی برخوردار نیست، و سرنوشت آن نیز قطعاً دارای نارسایی‌‏هایی خواهد بود.

خداوند هستی را با نام خود آغاز کرد، وحی را با نام خود آغاز کرد و خود بیان می‏کند که ابتدا و انتهای هر کار است1. او از طریق بیان

 

این آیات (نشانه‌ها) به ما پیام می‏دهد که با اندیشه در آنها طریق درست آغاز کردن را بیاموزیم و به آنچه آموخته‌ایم عمل کنیم. پس با نام

 

خدا آغاز می‏کنیم که بالاترین کلمات است2.

 

 

  پی‏نوشت:

 

 1 - هوالاوّل و الاخر

 

2 – کلمهٌ ا... هی العلیا